اخلاق/ اخلاق در خانه/جلد دوم/ جلسه هفتم


3ـ جهل مركّب

قسم سوم از جهل، از قسم اول و دوم خيلي بدتر است؛ و آن «جهل مركّب» است. اين جهل دو تا معني دارد، به عبارت ديگر دو قسم است، يك قسمت اينكه شاعر مي‌گويد:

آنكس كه نداند و نداند كه نداند                      در جهل مركّب ابد الدّهر بماند

يعني جاهل است اما نمي‌داند كه جاهل است. اين قسم سابقاً صحبت شد و اين، جهل مركّبِ اصطلاحي نيست. ـ گرچه عدّه‌اي اين را نيز جهل مركّب مي‌دانند ـ لكن اين غفلت است. اين شاعر اشتباه كرده است. معناي غفلت همين است. نمي‌داند كه نمي‌داند. گاهي غفلت آن است كه مي‌داند و از دانسته ی خود غفلت دارد. كه همين شاعر مي‌گويد:

آنكس كه بداند و نداند كه بداند                      بيدارش نماييد كه بس خفته نماند

علاج‌ خوبي هم آقاي شاعر در مصرع دوم آورده است. آدمي گاهي نمي‌داند و غفلت از جهلش دارد. گاهي مي‌داند و غفلت از علمش دارد. بالاخره هر دو غفلت است. غفلت، ضدّ تفكّر و ضدّ توجّه مي‌باشد و درباره ی آن صحبت شد.

قسم دوم كه خيلي خطرناك است و فلاسفه و علماي علم اخلاق، به آن «جهل مركّب» اطلاق مي‌كنند، اين است: نمي‌داند، اما خيال مي‌كند كه مي‌داند. عالم نيست، اما خيال مي‌كند كه عالِم است. مقدّس نيست، خيال مي‌كند كه مقدّس است. جهنّمي به تمام معني است، اما خيال مي‌كند كه بهشتي است. آدم بد تركيبي است، اما خيال مي‌كند زيباست. در خانه آدم بداخلاقي است، اما اگر به او بگويند بداخلاق هستي بدش مي‌آيد و مي‌گويد نه، من در خانه بسيار خوش اخلاقم؛ و بالاخره سروكاري با خدا و پيغمبر(ص) ندارد اما تخيّل مي‌كند اول مؤمن در ميان مردم است. اين وضع خطرناكي است. به اندازه‌اي هم خطرناك است كه قرآن مي‌فرمايد: اگر اين رذيله در دل رسوخ كند، و با همين صفت در صف محشر وارد شود، با پروردگار عالم ستيزه‌گري مي‌كند. يعني آنجا هم جهل مركّبش كار مي‌كند. وقتي كه پرونده ی سياهش را به دستش دادند، منكر مي‌شود. در مقابل خدا قسم مي‌خورد و مي‌گويد: خدا! من آدم خوبي هستم؛ بهشتي هستم؛ و بيجا مي‌خواهي مرا به جهنم ببري!

قرآن درباره ی اين گونه انسانها مي‌فرمايد:

(يَومَ يَبْعَثُهُمُ اللهُ جَميعاً فَيَحْلِفُونَ لَهُ كَما يَحْلِفُونَ لَكُمْ وَ يَحْسَبوُنَ اَنَّهُمْ عَلي شَيءٍ اَلا اِنَّهُمْ هُمُ الْكاذِبُونَ)[1]

مي‌فرمايد: روز قيامت كه مي‌شود، افرادي كه جهل مركّب دارند قسم مي‌خورند و در مقابل خدا خودشان را بهشتي مي‌دانند؛ همينطور كه در دنيا خودشان را بهشتي و آدم خوب مي‌دانستند و به مردم مي‌گفتند كه ما خوبيم و قسم دروغ مي‌خوردند، در مقابل خدا هم قسم مي‌خورند كه خوبيم. قرآن مي‌فرمايد عجب افراد دروغگوئي هستند! كارشان به جائي رسيده كه در روز قيامت هم خلاف واقع مي‌گويند!

در ميان باسوادها و بيسوادها، روشنفكرها و غير روشنفكرها، خانمها و آقايان، اين رذيله خيلي فراوان ديده مي‌شود؛ و قرآن مي‌فرمايد خطرناك است. خطرش به اندازه‌اي است كه در روز قيامت در مقابل خدا قَد عَلَم مي‌كند. مي‌گويد: خدا! تو اشتباه مي‌كني و ملائكه‌ات اشتباه كردند كه اين پرونده را براي من تهيّه كردند. من بهشتي هستم و تو بيجا مي‌خواهي مرا به جهنم ببري! قسم هم مي‌خورد و مي‌گويد: خدايا! بحقّ خودت قسم اشتباه مي‌كني؛ من آدم خوبي هستم.

اگر براي جهل مركّب جز اين آيه ی شريفه نبود، بس بود براي اينكه ما مواظب باشيم كه يك دفعه اين صفت رذيله ی «جهل مركّب» را نداشته باشيم، قرآن شريف اين افراد را بدترين و پست‌ترين افراد مي‌داند و مي‌فرمايد: ورشكسته‌ترين افراد در روز قيامت همين افرادند. آنهم با يك تأكيد خاصّي مي‌فرمايد:

(قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْاَخْسَرينَ اَعْمالاً ـ الَّذينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيوةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ اَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً)[2]

مي‌فرمايد: مي‌خواهيد خبرتان كنم از ورشكسته‌ترين، شقي‌ترين و بدبخت‌ترين افراد؟ آنها كساني هستند كه كار بد مي‌كنند و خيال مي‌كنند كه كار خوب مي‌كنند. آن كساني كه جاهلند اما خيال مي‌كنند عالمند.

مسجد نمي‌رود؛ پاي منبر نمي‌رود؛ به او گفته مي‌شود سروكار با منبر و محراب داشته باش؛ مي‌گويد من از اين آخوندها بيشتر بلدم. در خانه يك زن بسيار بداخلاق است. نه شوهرداري مي‌كند و نه بچّه‌داري و نه خانه‌داري. اما وقتي به او مي‌گويند خانم! تو بَدي. مي‌گويد اشتباه مي‌كنيد؛ من بسيار خوبم! حتي اگر پدر و مادرش هم او را نصيحت كنند حرف آنها را هم نمي‌شنود و همان جهل مركّبش را مي‌خواهد بر همه تحميل كند. در خانه و در ميان مردم آدم رذلي است، اما خودش را يك آدم حسابي مي‌داند؛ و بالاخره جهنّمي است ولي تخيّل مي‌كند بهشتي است.

 

پي نوشت ها:

 

[1]. سوره ی مجادله، آيه ی 18. ترجمه: «روزي كه خدا همه ی آنان را مبعوث كند براي او هم قسم مي‌خورند همان طور كه براي شما قسم مي‌خوردند و مي‌پندارند كه خيري دارند. آگاه باش كه آنها دروغگويند».

[2]. سوره ی كهف، آيات 103 و 104.